مناظره ی شعری جنجالی بین حافظ و صائب تبریزی و شهریار ویکی از طنز

حافظ: 

اگرآن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا 

به خال هندویش بخشم سمرقند وبخارا  را  

صائب در پاسخ:  

اگرآن ترک شیرازی به دست آرد دل ما  

 به خال هندویش بخشم سرودست وتن پا  

هرآنکس چیز میبخشد ز مال خویش میبخشد 

نه چون حافظ که میبخشد سمر قند و بخارا را  

 شهریار در حمایت از حافظ :

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را 

به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را 

نه چون صائب که می بخشد سرودست وتن پا را  

سرودست و تن پا را به گور میبخشند 

نه بر آن ترک شیرازی که برده دل ها را  

و اما فردی به نام کرگردن صورتی (حامیت) در جواب این سه شاعر برجسته این طور سروده  : 

اگر آن ترک شیراز بدست آرد دل ما را  

به خال هندویش بخشم تمام کارت سوختها را  

هرآنکس چیزی می بخشد زجانش بیش می بخشد  

نه چون ترکی که می بخشد تمام روح و اجزا را  

تمام روح و اجزا را به عزراییل می بخشند  

نه بر آن ترک بی بنزین که گشته جمله پمپها* را 

اگر حافظ ببخشاید سمرقند و بخارا را  

منم از روی بیکاری ببخشایم بیابان را  

نه حـــافظ داند و صــائب؛ نه داند شهریـــار ما  

که کارت سوخت امروزه؛ ببرده جمله جانها را  

* پمپ ها :  پمپ بنزین ها

 

هیزم شکن

روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.
'آیا این تبر توست؟' هیزم شکن جواب داد: ' نه' فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟ دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوش حال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوش حال روانه خونه شد. یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب. '
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. ' تو تقلب کردی، این نامردیه '
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز 'نه' می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز 'نه' میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره.

نکته اخلاقی: هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده